ما موجوداتی در قفسیم، این قفس احتمالاً به تمامی از بیرون تنیده نشده و تمامی ستونهای آن بر جبر استوار نیستند، به گمان ما اشخاصی که خارج از این جزیره، فلتا(ایران) شاهد این مردمان هستند در سه دسته تقسیم میشوند، برخی انسانهای اصیل و حسابی میگویند چنین سرنوشت و انتخابشان است، با ایشان مماشات و مدارا نمایید تا حدّ امکان، قوم دیگری دل میسوزانند و صدقهای پرتاب میکنند و افرادی از اینجای سرفراز چند هزار سالهٔ مرغوب، آویزان و خاکسار نزد ایشان به دنبال تریبون و میکروفونی میگردند تا از ژرفا و وزن وجود خویش آنچه خفقان جاری جامعه اجازه نداده است پیش اروپا و ایالات متّحدهٔ آمریکا بروز دهند و بیرون بریزند و شیرین کاری کنند، دستهای دیگر نیز احتمالاً با خود میگویند این گوسفندان را باید پشم چید. بلا نسبت گوسفندان، ما اصالت انسان را گرایش انسانی میدانیم آنچه در بند زبان و رنگ(در معنای نمادی از نژاد و تعاریف قومی و ملّیّتی بشر) محصور نمیگردد. پیشتر به این مضامین در خصوص سه دسته اشاره داشتهایم، در مجموع چنین گمان بردهایم، هفده و چهل و پنج دقیقهٔ شنبه سیزده آذر هزار و چهارصد شمسی. شنبه از دوازده به سیزده آذر تصحیح گشت، هجده و بیست و هفت دقیقۀ یکشنبه چهارده آذر همین ماه.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.